**
امروز اومده بود خونمون بعد تو حیاط کنار حوض نشسته بودیم که من ..
شلنگ آب رو برداشتم و با شلیک گلوله های آبی
جنگ رو شروع کردم
من بپاش اون بپاش و کلا بپاش بپاش
شبیه موش آب کشیده شده بودم آخرش
جنگ از کنار حوض شروع شد
تا توی حوض
+زده بود به سرم
+پشت ماشین قایم میشدم میگفتم ((غزل به پدر .. نیروی کمکی لازم داریم پدررررررر))
+موهام وسط جنگ باز شده بود. نمیدیم به کجا شلیک میکردم فقط میدونستم الان دارم آب میپاشم دیگه ..
+دوست دارم این خنده هارو
#این دنیا بازی است
بازی کودکانه
برچسب : بازی, نویسنده : 0zaghe-sefeed9 بازدید : 109